(4)
از مجموعه: همراه با پانزده سالگیام
از صبح که بیدار شده ام، چشم های سبز “چکامه چکک” را چکنیده می بینم روی برگ های سوزنی درخت کاج حیاط ، که از پشت توده های متراکم برف سفید به من نگاه می کنند. و لبخندش را هم می بینم با لب های سرخ. و قد کوتاه وخپل، پستان های درشت و موهای طلائی. به خاطر چشم های سبز، پوست سفید و موهای طلائی اش بود که در سیزده سالگی ازدواج کرد.
No comments:
Post a Comment